محسن شیخها / 2 خرداد 92 : متن زیر برگرفته از گزارشی است که در روزنامه جام جم با عنوان "قیمتهای باورنکردنی برای اجناس باورکردنی" در تاریخ 30 اردیبهشت 92 چاپ شده است:
اگر بگوییم تهران، پاریس و نیویورک و لندن و رم است، لبخند میزنید؟ اگر بگوییم آنچه در بوتیکها و مراکز خرید تهران سراغ داریم از شانزلیزه معروف کم نمیآورد، باز هم لبخند میزنید؟... لبخند نزنید؛ به شمال تهران بروید. به شمال خیابان ولیعصر، الهیه، فرشته، جردن، زعفرانیه و نیاوران. هر یک از این خیابانها یکپا شانزلیزه است.
کدام برند را می خواهید؟ چه می خواهید؟ همه چیز هست. فقط باید قیمتش را بپردازید. اجناس هم پیچیده و خاص نیستند. جواهرنشان و طلانشان و منحصربه فرد هم نیستند. اجناسی معمولی هستند که هر یک از ما صرف نظر از درآمدمان نوعی از آن را تهیه کرده و می کنیم. کفش، کت و شلوار، ساعت، ادکلن، کفگیر و ملاقه، پیراهن، شال زنانه و سایر کالاهایی که در دسترس و مورد تقاضای همه ماست، اما کالاهایی که در این پرونده بررسی شده است در عین عادی بودن، قیمت هایی نجومی دارد: قیمت هایی باورنکردنی برای کالاهایی باورکردنی و معمولی. کالاهایی که حتی اگر پولدار هم باشید پول خرج کردن بیش از اندازه مشخصی برای آن بیهوده است. با این حال، این کالاها و این قیمت ها وجود دارد و مشتری هم دارد. مشتری که بماند، روی تقاضای آن رقابت هم هست. در این پرونده ما به چرایی و علت ایجاد چنین پدیده ای نمی پردازیم، بلکه می خواهیم این نکته را بگوییم که در پایتخت ورای زندگی عادی، زندگی های دیگر با سبک های دیگری هم وجود دارد که شاید در مخیله ما نگنجد. انگار که صاحبان این نوع زندگی از کره دیگری آمده باشند... شاید هم آمده باشند؟!