بازاریابی و تبلیغات

نوشته هایی درباره ی بازاریابی، تبلیغات، برند، رسانه و ارتباطات

بازاریابی و تبلیغات

نوشته هایی درباره ی بازاریابی، تبلیغات، برند، رسانه و ارتباطات

"بعضی از مردم دلشان می خواهد اتفاقی رخ دهد، برخی دیگر آرزوی رخ دادن آن را دارند، و عده ای دیگر کاری می کنند که آن اتفاق رخ دهد."

محسن شیخها، مشاور و مدرس بازاریابی و تبلیغات، متخصص بخش خلاقیت و مدیریت کمپین های تبلیغاتی در واحد ارتباطات بازاریابی شرکت همراه اول، برنامه ریز فعالیت های بازاریابی و تبلیغاتی شرکت ایرتویا (نمایندگی انحصاری تویوتا در ایران)
رزومه من
تماس با من

پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه رنج» ثبت شده است

مطلبی را تحت عنوان فلسفه رنج خواندم که ظاهرا از دکتر ابراهیم میثاق می باشد. امیدوارم از خواندنش لذت ببرید:

 

دنیا سرزمین رنج است. هیچ کس را از رنج گریزی نیست ولی چرا بعضی ها در اوج رنجها خوشند؟ آیا واقعا می توان رنج را هم دوست داشت؟ یا باید همواره از آن گریخت؟ آیا آنکه رنج میکشد بدبخت است؟ و آنکه از آن می گریزد خوشبخت؟

اینها سوالاتی بود که ابتدای جوانی بمبارانم کرده بود. با خود پیمان بستم تا در گلشن سرسبز پاسخها قدم ننهاده ام از پای ننشینم. وعده وفا شد. پاسخ همه را یافتم و عاشق رنج شدم. بدبخت آن نیست که در زندگی رنج دارد بلکه آن است که فلسفه ای برای رنج خود ندارد. رنج بیهوده خوردن آهسته مردن است.

به آدمهای گوناگون نگاه کردم. تنبل، نادان، کلاه بردار، لاغر، ناتوان، چاق، ضعیف النفس، دزد، خسیس، خودخواه، نا امید، عارف، دانشمند، هنرمند، انتقاد پذیر، پر تلاش، خدمتگذار، شجاع، بخشنده و ...

تفاوتشان در سه حقیقت بود ... رنج و فهم و عشق

اما کدام رنج ... سازنده یا سوزنده؟ تفاوت نادان و خردمند درانتخاب نوع رنج است

دسته اول رنج گریزان بی تدبیر و بی دل. دسته دوم رنج پذیران مدبر و عاشق

تنبل از رنج کار می گریزد نادان از رنج یاد گیری، ناتوان و ضعیف از ورزش، چاق از رنج پرهیز، دزد از رنج زحمت، خسیس از رنج بخشش، خودخواه و قد از رنج انتقاد، نا امید از رنج سعی دوباره و ...

رنج گریزی ریشه تمام بدبختی هاست. آنکه از رنج سازنده بگریزد قطعا گرفتار رنج سوزنده خواهد شد.

فلسفه رنج قدرت است. مکتب من قدرت است. علت خوشبختی قدرت است. ضعیف همیشه مریض و غمگین و ترسو است.

عاشق رنجم، از ضعیف بی همت بیزارم چرا که خدا هم دوستش ندارد.

ضعیف جنازه ای است که عزراییل یادش رفته است همه جانش را بگیرد. شیفته کسی هستم که با مفهوم "نمیتوانم" بیگانه است.

قوی ها جلوه خدایند. ستودنی وتماشایی

و واقعاً هم آدمی که رنجی نبرده باشد، شایسته احترام هم نیست. شما به یک دانشمند احترام می گذارید به واسطه رنجی که بابت کسب علم کشیده است، به یک کارخانه دار احترام می گذارید بابت رنج و زحمتی که برای راه اندازی و مدیریت آن کشیده است و فرصتهای شغلی که ایجاد کرده است، یک انسان خوش اخلاق را دوست دارید بابت رنجی که بابت اصلاح نفسش کشیده است، به یک ورزشکار احترام می گذارید بابت زحمتی که برای تمرین و آماده سازی بدنش کشیده است و هزاران مثال دیگر. هر چند جنس این احترام ها متفاوت است اما کلیت مطلب یکیست.

شما برای کسی که ارثی به او رسیده است بدون هیچ رنجی، احترام خاصی قائل نیستید.

اگر آینده خوبی برای خودتان متصور هستید مطمئن باشید بدون شب بیداری ها، زحمت ها و رنج ها امکان پذیر نیست. پس با آغوش باز پذیرنده رنج ها باشید و بدانید زندگی بدون رنج و زحمت، قابلیت زندگی کردن ندارد ...

 

نابرده رنج گنج میسر نمی شود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

    

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۰ ، ۱۴:۲۳
محسن شیخها